Sunday, February 26, 2012

چرخش 180 درجه ای انقلاب 57 از جمهور مردم به ولایت یا حکومت فقه

دوباره سالگر د انقلاب 57 است و نهمین دوره انتخابات مجلس نهم و 
بحث انتخابات در ایران، بین ایرانیان داخل و خارج، داغ تر میشود.  مخالفین آنرا انتصابات و حاکمیت آنرا تنها انتخابات آزاد در جهان مینامد !

 آیا در ایران حکومت مردم (جمهوری) جریان دارد یا حکومت فقها؟ اگر حکومت و ولایت مطلقه فقیه است چرا میگویند جمهوری؟

اگر ولی فقیه  حکومت میکند و  رئیس قوه قضائیه، مقننه و مجریه را انتخاب میکند،  پس چرا اینهمه خرج انتخابات نمایشی میکنند؟
  از تضادهای انتخاب احمدی نژاد به عنوان برگزیده " رهبر " تا  احمدی نژاد " جریان منحرف امروز  


در انتخابات جنجال بر انگیز سال 1388 و تأیید آقای خامنه ای از آقای احمدی نژاد، باز هم شاهد بودیم که احمدی نژاد نتوانست وزارت اطلاعات و خارجه را به کسا ن دیگری بغیر از منصوب شدگان ولی فقیه بدهد.
(1)  

انقلاب 1357 برای این بود که  شاه بر خلاف قانون اساسی مشروطه، که شاه باید سلطنت میکرد و دولت دست منتخبین مردم باشد؛ برای همه تکلیف تعیین میکرد . درباریان در تمامی مراکز قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی دست گذاشته بودند . روسای سازمان ورزشی اکثرا از تیمسارهای ارتش بودند

همین رویه هم سالهای اخیر در حکومت فقها متداول شده است . سرداران سپاه در فدراسیون های پول ساز و ارگانهای اقتصادی و نظامی...  منصوب شده اند
در زمان شاه ساواک بیرحمانه مخالفان را سرکوب می کرد؛ امروز در ولایت فقیه هم همان رویه را علیه مخالفان در پیش گرفته اند

در زمان شاه  در سال 1332 با کمک سازمان سیا ، کودتا علیه دولت ملی دکترمصدق انجام می شود در زمان آیت الله خمینی برای ساقط کردن دولت بازرگان و بنی صدر و سرکوب مخالفین با نمایندگان ریگان برای دیر آزاد کردن گروگانها مذاکره می‌شود ( ایران گیت)تا کودتای رفسنجانی بهشتی و حزب جمهوری اسلامی تکمیل شود .  
اکثریت مردم در سال 57 بر علیه 
 بی‌عدالتی و  عدم رسیدگی به شهرها و روستاها ،  وابستگی کشور به بیگانگان ، ثروت ملی بین نزیکان حکومتگران میرسید. مردم بپا خواستند. اول آقای خمینی حاضر نبود اعلامیه علیه شاه بدهد بعد از گفتگوی مبارزین و ملیون با او با انقلاب همراه شد.( در سال 1342 آقای خمینی مخالف حضور زنان در سیاست و رأی دادن زنان بود) ولی در انقلاب 57 زنان جلوتر از مردان در مبارزه بودند و از ولایت فقیه هم صحبتی نمیکرد ؛حتی روحانیون را از پستهای سیاسی منع کرده بود و صحبت از جمهوری مثل غرب را میزد و آزادی که برای همه احزاب و گروها باشد؛از آزادی پوشش زنان و از میزان رأی مردم سخن می‌گفت نه رأی مطلقه فقیه ؛به همین خاطر همه مردم یکپارچه در مقابل دیکتاتوری سلطنت مطلقه قرار گرفتند و آقای خمینی بعنوان سخنگوی همه مردم انقلابی با این پیمانها و قولهای که داده بود مورد تأیید همه قرار گرفته بود .
(2)
سیل انبوه جمعیت از همه اقشار مردم، از مردم عادی،پیر و جوان تا ارتشی علیه  بیعدالتی بپا خاستند .
آرمان مردم ؛ استقلال ، آزادی ، عدالت اجتمایی و جمهور مردم بود و اسلامی که با خواستهای مردم همخوانی داشت، مطرح بوده است .

آیا بعد از تغییر شکل نظام گذشته در فردای حاکمیت فقها در محتوا تغییری انجام گرفته است؟ آیا وابستگی ایران با خارج که گفته میشد فقط کشت گندم در خراسان کفاف همه ایران را خواهد داد، محقق شده است؟ آیا حالا همه مایحتاج مردم حتی گندم را از خارج وارد نمیکنیم؟
آیا بجای یکنفر که برای همه تصمیم میگرفت و قرار بود جمهور مردم جایگزین آن باشد عملی شده است؟
آیا آزادی مطبوعات،احزاب، عقیده و مذاهب آزاد شده؟ آیا زندانها بسته و هیچ زندانی سیاسی نداریم، و زندانها دانشگاه شده است؟
اگر در محتوا ( عدالت اجتماعی و رفاه نسبی برای همه )   تغییر جدی  نکرده است و  باز همان آش هست و همان کاسه، پس چرا میگویند انقلاب شکوهمند؟ شکوهمند بود بخاطر همبستگی مردم برای آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی و پیروزی گل بر گلوله؛ ولی فاجعه انجامید با حاکمیت روحانیت !


  آقا زاده ها تمام درآمد کشور را در دست دارند. رشوه خواری از زمان شاه بدتر شده است . فساد اجتماعی اگر چه در ظاهر به دلخواه افراطیون مذهبی درآمده است و محله بدنام تهران و شیراز بسته شده است ولی بدلیل فقر اقتصادی، فرهنگی ، فساد  اجتماعی اعتیاد جوانان، از تعدد زوجات تا صیغه دختران و نوجوانان برای خرج زندگی گسترده تر شده است ؛ اثرات تخریبی بر فرد و جامعه و خانواده میگذارد  

ایراد از کجاست؟ چرا وضع مردم بدتر شده؟ چرا این همه مردم بخصوص جوانان و متخصصان کشور ایران را ترک میکنند؟
  آیا حکومت فردی و استبداد گذشته  در شکلی دیگر و خطرناکتر به عنوان استبداد دینی که مرحوم طالقانی در مورد آن هشدار داده بود، شکل نگرفته است؟

آیا ولایت مطلقه فقیه همان استبداد  سلطان نیست که با گذاشتن کلاه شرعی، آنرا بخدا و پیامبر و امام چسبانده اند؟ 

اگر حکومت یا ولایت مطلقه ، همان حکومت و ولایت پیامبر است چرا در زمان پیامبر که یک نفر بود مردم دسته دسته به دین او گرویدند؛ و لی در حکومت فقها در این 33 سال بگفته خودشان مردم بخصوص جوانان دسته دسته از دین حکومتی خارج میشوند؟
آیا پیامبری که در امور با مردم شور و مشورت میکرد پیرو سنت او هستید که حتی با فقهای همکیش خود هم مشورت نمیکننید چه رسد به مردم! ؟ فقهای که مخالف ولایت فقیه هستند را مورد آزار و حصر خانگی (زندان) قرار میدهید؟ تنها به این خاطر که نقد میکنند از اینکه دین را وسیله سیاسی برای حذف دگر اندیشان قرار داده اید
فرازهای از سخنان و قولهای آقای خمینی در لوفل لوشاتو و زیر پا گذاشتن آمال و آروزهای مردم که با دلی پاک و ایمانی برای آینده بهتر چه عاشقانه با ریختن گل به زیر پایش و اینگونه جواب مردم عاشق و تشنه آزادی را داد و حالا به چه فاجعه‌ای در جامعه روبروست؛ که سخن از آزادی کند ، از بالا پرت
میکنند، با ماشین زیر چرخها له میکنند و زندان و تجاوز و ... (3)

حسن گلسفیدی

1-
خبرگزاری فارس:کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان گفت: 3هزارو 444 داوطلب نمایندگی نهمین دوره مجلس شورای  تایید صلاحیت و 1200 نفر تایید نشدند.
یعنی رقمی برابر 29% از کسانی که در حوزه خودی های رژیم هستند ، آنقدر خودی نیستند که بخواهند به داخل مجلسی بروند که  ولی فقیه برای آنان در خطوط اصلی و فرعی دخالت آشکار می کند

2-
بر خلاف انچه که رسانه های وابسته به حاکمیت ایران ادعا می کنند که مردم برای اسلام  بپا خواستند . مردم اسلام را دین برابری و عدالت می دانستند؛ نه دین  زیاده خواهی روحانیت و تبعیض های جنسی و عقیدتی ( خودی و غیر خودی )

-3
در ایران اسلامی علما خودشان حکومت نخواهند کرد و فقط ناظر و هادی امور خواهند بود. خود من نیز هیچ مقام رهبری
نخواهم داشت و از همان ابتدا به حجره تدریس خود در قم برخواهم گشت.
مصاحبه با خبرگزاری رویتر، نوفل لوشاتو، 5 آبان 1357

در جمهوری اسلامی کمونیستها هم در بیان عقید خود آزاد خواهند بود.
مصاحبه با سازمان عفو بین الملل، نوفل لوشاتو، 10 نوامبر 1978
 
  در جمهوری اسلامی زنان در همه چیز حقوقی کاملاً مساوی با مردان خواهند بود.
مصاحبه با روزنامه گاردین، نوفل لوشاتو، 1 آبان 1357

 برای همه اقلیت های مذهبی آزادی بطور کامل خواهد بود و هر کس خواهد توانست اظهار عقیده خودش را بکند.
کنفرانس مطبوعاتی، نوفل لوشاتو، 9 نوامبر 1978
 
 در حکومت اسلامی رادیو، تلوزیون، و مطبوعات مطلقاً آزاد خواهند بود و دولت حق نظارت بر آنها را نخواهد داشت.
مصاحبه با روزنامه پیزا سره، نوفل لوشاتو، 2 نوامبر
....

شریعتی و مخالفان کنونی او


شریعتی و مخالفان کنونی او

مجری سعید سلطانپور

Ten TVبحث و گفتگو در

مهمانان علی فیاض از سوئد نویسنده ، محقق

حسن بانی(گلسفیدی) از تورنتو کانادا فعال سیاسی ، اجتماعی

سعید سلطانپور

این روزها
نقدهای از اکبر گنجی ،عباس میلانی و سعید حجاریان و... از شریعتی مطرح کرده‌اند که شریعتی با ساواک شاه همکاری داشته است
آقای بانی شما نظرتان چیست؟

حسن بانی

من کلی یک مسأله ای مطرح میکنم راجع به افراد و گروهای مختلف از شریعتی آنوقت مشحص می‌شود که چرا این‌ها با شریعتی دشمنی میورزند و همه گناهان خود را به گردن دیگری می‌اندازند، با وجودی که از تفکر حاکم بر ایران طرفداری میکردند و عده‌ای هنوز طرفداری میکنند طرفداران شریعتی از همان اول، حکومت دینی را بدترین نوع حکومت میدانستند وبا حاکمیت روحانیون مخالفت میکردند

:شریعتی میگوید

:(دموکراسی میگوید( دموکراسی داراها

رفیق حرفت را خودت بزن،نانت را من میخورم

:مارکسیزم میگوید
رفیق نانت را خودت بخور حرفت را من میزنم

:فاشیزم میگوید
رفیق نانت را من میخورم، حرفت را هم من میزنم و تو فقط برای من کف بزن

:اسلام دروغی( فقاهتی یا تقلیدی، اسلام شرک) میگوید

تو نانت بیاور بما بده و ما قسمتی از آنرا جلوی تو می اندازیم و حرف بزن،اما آن حرفی را که ما میگوییم

:اسلام حقیقی میگوید
نانت را خودت بخور، حرفت را هم خودت بزن و من فقط برای این‌ام که تو به این حق برسی

میبینیم که شریعتی برای مردم حق و حقوق قائل بود، نه وظیفه و تکلیف نسبت به دیگران؛
شریعتی دنبال انسانی بود آگاه ، آزاد،مستقل، صاحب اختیار و تصمیم گیرنده و صاحب انتخاب، چنین افرادی را باید ما داشته باشیم ولی کم داریم
ولی آنهای که وابسته و مقید به یک گروه یا کیش شخصیت هستند افراد را به محور وابستگی گروهی یا فردی می سنجند، یا باید با آن‌ها باشی وگرنه دشمن آن‌هایی ، سعی میکنند مخالفین خود را به یک روشی خراب کنند

س. سلطانپور

آقای فیاض دلیل مخالفت کنونی اکبر گنجی،ابراهیم نبوی، و حجاریان و امثال این‌ها به شریعتی در
چیست ، بخصوص که این‌ها مدعی هستند که با عشق شریعتی وارد انقلاب شدند و پیروان شریعتی بودند؟

علی فیاض
من این گفته شما را تصحیح کنم که این‌ها طرفدار و پیروان شریعتی نبودند این‌ها فلانژهای رژیم و از
طرفداران تفکر مطهری بودند. این افراد هنوز هم از مطهری و خمینی نقد نمیکنند و شریعتی را مورد حمله قرار میدهند در صورتی که بین اندیشه شریعتی و مطهری کلی اختلاف است و مقابل همند
اکبر گنجی در زمان اول انقلاب که روحانیون حاکم شدند در گیری با پیروان شریعتی داشتندگنجی و ابراهیم نبوی و حجاریان و ... در سرکوب پیروان شریعتی و دیگر مبارزین دست داشتند چطور ممکن است طرفدار شریعتی بوده باشند؟
اکبر گنجی تا دهه 1370 در سفارت ایران در انکارا رایزن فرهنگی بوده و قبلاً هم در سپاه در سرکوب مخالفین شرکت داشته و ابراهیم نبوی کیف کش ناطق نوری بوده در وزارت کشور دولت رفسنجانی و در شیراز یکی از چماقداران رژیم علیه مخالفین بوده این‌ها هیچ پیوندی با شریعتی نداشتند و بیشتر مروج افکار مطهری و خمینی بودند نه شریعتی
هنگامیکه در دهه 60 کتاب‌های شریعتی ممنوع بود این‌ها مروج افکار مطهری بودند

اینکه ابراهیم نبوی میگوید من با عشق شریعتی وارد نظام شدم میخواهند گناه خودشان را به گردن دیگری باندازند
پیروان شریعتی در اوایل انقلاب کاملاً مشخص است آرمان مستضعفین،کانون ابلاغ اندیشه شریعتی و مهاجرین، فرقان ،ابوذر ورداسبی، طاهر احمد زاده دکتر ملکی و سایرین که همگی میشناسیم
حالا آقایان شیپور را از سر گشادش مینوازند

س.سلطانپور

چه فکر میکنید؟ بعد از این سالها حالا در سال 2011 این‌ها آمدند از شریعتی انتقاد میکنند و شریعتی را
مقصر میدانند؟

علی فیاض

شریعتی بعنوان یک اندیشه و تفکرهمیشه زنده است دلیلش همین است که شما میبینید چپ و راست لیبرال و سلطنت طلب آخوند و حزب ملا همصدا با اندیشه شریعتی مخالفند، دلیلش چه میتواند باشد؟

این آقایان که در کشتار دهه 60 شریکند و تازه از رژیم بریدند و تظاهر میکنند که بریدند اگر راست میگویندباید از مطهری خمینی و اندیشه او نقد کنند که هنوز حاکمند نه از کسی که علناً با مثلث زر و زور و تزویز در گیر بود و جانش را فدای آزادی مردمش کرد
در ادامه سؤال شما که چرا حالا بعد از سه دهه از استبداد مذهبی میآیند شریعتی را مقصر میگیزند و گروهای چپ مبارز را؟ من در مقاله‌ای آنرا توضیح داده‌ام که به نظر من دو دلیل وجود دارد یکی اینکه میخواهند تکلیف خود را با گذشته معلوم کنند، که نه فقط علیه رژیم و اسلام بلکه حتی روشنفکران مذهبی در مترقی ترین شکلش را هم محکوم میکنیم و از این راه به شریعتی حمله میکنند تا در دل دوست بهر حیلت رهی پیدا کنند و دیگر اینکه به خارج آمدند باید هوای اپوزیسیون را داشته باشند بند و بستشان را داشته باشند باید بظاهر هم شده نشان دهند که از رژیم گذشتند، منتها چون خجالت میکشند بگویند ما تابع روح الله خمینی و مرتضی مطهری و امثال این آخوندهای ریز و درشت بودیم برای اینکه چهره ضد مردمی خویش را بپوشانند میآیند به شریعتی گیر میدهند چونکه شریعتی نیست و دیواری کوتاهتر از شریعتی پیدا نکردند، حالا که طرفداران رژیم گذشته هم رژیم ولایت فقیه و هم چپ و لیبرالهای های وابسته به شریعتی میتازند این‌ها هم همراه شدند
در صورتی که کیست نداند همان زمان حتی حالا هم پیروان شریعتی در زندانهای رژیم بودند و هستند و این آقایان زندانبانهای رژیم و چماقداران آن بودند

س. سلطانپور

آقای فیاض وقتی کسانی از رژیم بریدند نمیتوانند به مردم بپیوندند؟

علی فیاض

این آقای ابراهیم نبوی قمه کش در شیراز بوده معلوم نیست چند نفر را کشته این آقای اکبر گنجی پاسدار بوده و رایزن فرهنگی ایدئولوژی رژیم آقای سعید حجاریان رئیس سازمان امنیت رژیم بوده و هنوز از سران اصلی رژیم دفاغ میکنند و کشتارهای اول انقلاب را زیر سؤال نمیبرند و مقصر را نه خود بلکه دیگران میدانند ! چطور ممکن است این‌ها از رژیم جدا شده باشند ؟ فرق میکنند با کسانی که از گذشته پشیمانند و خود را نقد میکنند نه کسانی که از بدو وجود حکومت مذهبی با آن‌ها مخالف بودند و هنوز هم در زندانهای رژیم جان میدهند مثل عزت ابراهیم نژاد، که در یورش کشتار کوی دانشگاه در سال 1367 کشته شد یا کشتار های جوانان و مردم ایران در این سالها ...

فرق است بین جانیان و انسانهای که براستی جانشان را در مبارزه با رژیم میدهند. شما میدانید که جانیان هیتلری را تا حالا در سراسر جهان تحت تعقیب قرار میدهند و به دست عدالت میسپارند چطور میشه ما جانیان را با انسانهای عادی یکی بگیریم؟
فردا هم باید سردار نقدی ، علی خامنه ای مصباح یزدی، قاضی مرتضوی و سران رژیم که در این سالها مردم ایران را زیر شکنجه و کشتار و تجاوز قرار دادند باید ببخشیم
بنظرم باید این‌ها دادگاهی شوند و پاسخگوی جنایات خود باشند که درسی باشد برای آیندگان که دیگر شاهد چنین جنایاتی نباشیم
س. سلطانپور

آقای بانی
ایرادی که به شریعتی میگیرند و میگویند که شریعتی طرفدار دموکراسی نبود؟
اصلاً دکتر شریعتی چند سال عمر کرد و چه سالی فوت کرد؟
ح.بانی
شریعتی 44 سال عمر کرد و در 29 خرداد 56 بعد از فرار از ایران با پاسپورت علی مزینانی بطور مشکوکی کشته شد
حال در باره سؤال شما که شریعتی دموکراسی را قبول نداشت، باید بگویم که آنهای که شریعتی را محکوم میکنند لابد میخواند بگویند زمان شاه دموکراسی بوده که شریعتی با آن مبارزه میکرده و از اینکه از ناس یعنی مردم و حاکمیت مردمی صحبت میکرده درست نبوده شریعتی از اسلامی صحبت میکرده که از مردم و حاکمیت مردم بود شریعتی مکاتب مختلف غرب را نقد میکرد که حکومتهای الیت و نخبه گرا هستند و دین روحانیت را بر گرفته از فقه پاپ میدید و میگفت که اولین مقلدان و غرب زده روحانیون هستند. در اسلام عالم دینی داریم نه روحانی که از غرب است که به اسلام اولیه پشت کرده‌اند و بجای شورا بین مردم و انتخاب رهبر که در اسلام اولیه هم عمل شده و بیعت با رهبرمطرح بود،ولی روحانیت به راه و رسم روحانیون مسیحیت رفت و به نخبه گرایی ارسطویی روی آورده‌اند. شریعتی میگفت پیامبر اسلام جانشینی برای خود انتخاب نکرده بود بلکه حضرت علی را کاندید کرد ولی انتخاب را به شورا بین مردم و بیعت با رهبر سیاسی موکول کرده بود، این نظرگاها نشان میدهد نه حتی خودش طرفدار دموکراسی واقعی که مردم مشارکت مسقیم با رهبری داشته باشند، حتی اسلام را هم بدون مشارکت مردم در سرنوشت خود قبول نداشت
از قرآن نقل قول میکرد که قرآن نقش پیامبر را کاملاً مشخص کرده که فقط ابلاغ پیام خدا به مردم است و هیچ گونه ولایت و حکومتی بر مردم نداشت و قیم مردم نبود، راه حق از نا حق کاملاً مشخص شده هرکس مسئول عمل‌کرد خودش هست
شریعتی در آخر عمر خودش تز (عرفان برابری آزادی)را مطرح میکند و امام را به همه مردم نسبت میدهد که همه امامند و مسئول
آنوقت شریعتی که همیشه از مردم و حق آن‌ها صحبت میکند میتواند ضد دموکراسی یعنی حاکمیت مردم باشد ،حاکمیت مردمی آگاه، آزاد ، صاحب اختیار و انتخابگر؟

هرچند در این 44 سال عمر کوتاهش و با این همه گستردگی موضوعات مختلف تاریخی، فلسفی، دینی ، اجتماعی نتوانست باز بینی در آثارش بکند . انسان در حال تحول است و شریعتی هم همیشه مطرح میکرد این برداشت امروز من است اگر به برداشت دیگری میرسید آنرا تصحیح میکرد

س. سلطانپور
آقای فیاض وقتی سال 58 آقای رجوی با موسی خیابانی به دیدن خمینی رفته بودند ،یکی از خواستهای خمینی بود که اگر شما علیه مارکسیستها مرزبندی کنید هرچه میخواهید به شماها میدهیم از جمله پادگان و رجوی نپذیرفت. دوستان مارکسیست حتماً بخاطر دارند همین مرزبندی نکردن طرفدارن شریعتی و مجاهدین سبب شد که رژیم نتوانند دست به قتل عام آن‌ها بزند

آقای فیاض نقدی که میکنند همانطور که گفتم ، شریعتی با دموکراسی و حقوق بشر مخالف بود؟

علی فیاض
من یک نقل قولی از شریعتی میآورم از م.آ 22 که چقدر شریعتی طرفدار دموکراسی و سوسیالیزم بوده
سوسیالیزم و دموکراسی دو موهبتی است که ثمره پاکترین خونها و دست آورد عزیزترین شهیدان و مترقی ترین مکتبهاست که اندیشه روشنفکران و آزادیخواهان و عدالت طلبان به بشریت ارزانی کرده
است
این نشان میدهد که شریعتی دموکراسی می‌خواسته که عدالت اجتمای در آن باشد نه دموکراسی که برای داراها باشد

آنچه توهم آورده، بحث شریعتی در باره امت و امامت است که عده‌ای تکیه بر آن سعی میکنند بگویند که شریعتی دموکراسی را قبول نداشته و ولایت فقیه را تئوریزه کرده است
آنچه در آن دوران بود دموکراسی متعهد بود که بعد از کنفرانس باندوک در اندونزی کشورهای غیر متعهد به آنجا رسیده بودند که دموکراسی برای کشورهای که هنوز رئیس قبیله فقط رأی دارد و فرد در چنین جوامع وجود ندارد،به ضد دموکراسی نتیجه میشود
با وجود این، توجیه شریعتی در باره دموکراسی انقلابی دوره محدود بوده که راسها به رأی تبدیل شوند یعنی انسان بخودش برسد که رأی دارد نه مقلد و رعیت است و نه رئیس قبیله برایش تصمیم بگیرد
کتاب امت و امامت در سال اول آمدن به حسینه ارشاد است در سال 1347
و شریعتی تا سال 1356 نظرات تازه تری مطرح میکند و امت امامت را در تاریخ مینگرد نه در زمان حال
. شریعتی در سال 48-49 میگوید چشم ما به روحانیت بوده که برای ما و اسلام کاری کند ولی در سال 55-56 میگوید چشم داشتن به روحانیت نوعی ساده لوحی است که ویژه عوام است و مقلدان و بازاری، اگر آبی نمیآورند و کوزه ای نمی شکنند باید سپاسگزارشان بود، همچنین در سال 56 میگوید : روحانیون نه میفهمند و نه میخواهند بفهمند و نه میدانند و نه میتوانند این‌ها نمیتوانند آغازگر یک انقلاب مردمی باشند م.آ.27 باز شناسی هویت ایرانی اسلامی

شریعتی سالهای جوانی 35 ساله که تازه وارد حسینیه ارشاد می‌شود با شریعتی ده سال بعد خیلی فرق داشت، شریعتی در آن دوران سیاه استبداد سلطنتی که هیچ‌کس حق مخالفت را نداشت و بقول خودش سگها را رها و سنگها را بسته بودند ،هم شاه را مورد نقد قرار میداد هم روحانیت و هم کمونیست دولتی و هم سرمایه داری افسار کسیخته را، طوری صحبت میکرد که مورد غضب حکومتیان نشود ولی سالهای آخر عمرش حمله خود را شدیدتر کرده بود، علیه مثلث( زر و زور تزویر )، (تیغ و طلا و تسبیح) و( ژاندارم و آخوند و کدخدا) و....

س.سلطانپور

آقای فیاض عده‌ای از این مخالفین، مدعی هستند که ساواک به این خاطر حسینیه ارشاد را باز کرده بود که جلوی روحانیون را بگیرد، آیا چنین نظری درست است؟

علی فیاض

در دوران پهلوی شما کسی را میشناسید که 18 ماه بدون دادگاه و محاکمه در زندان انفرادی بسر برده باشند؟ در یکی از برنامه شما که آقای بانی هم بودند آقای بنام احمد مزارعی مطرح کرده بودند که در زمان شاه نیروهای مذهبی آزاد بودند، حسینه ارشاد آزاد بود ولی نیروهای چپ محدود بودند
این نوع نگرش نمیگویم کاملاً اشتباست در همه کشورها حتی آمریکا و اروپا نمیتوانند جلوی مراسم مذهبی گرفته شود ولی کسانی که رژیم را مورد نقد قرار میدادند عکس‌العمل نشان میداد، حسینه ارشاد هم قبل از شریعتی تحمل میکردند بعد شاهد بودیم بعد از چند سال تحمل شریعتی ( از سال 1356 تا 1352)،رژیم بکمک روحانیون فَتوا علیه شریعتی شروع شد بعد به دستگیری شریعتی و بستن حسینیه ارشاد انجامید.

س.سلطانپور

آقای بانی چرا روحانیون علیه شریعتی بودند و اکثر روحانیون علیه او فَتوا دادند؟

حسن بانی

بعله درست است حتی آقای خمینی هم علیه شریعتی بود ولی علناً مطرح نمیکرد در نامه‌ای که مطهری در سال 1357 برای خمینی ارسال میکند،مینویسد : کوچکترین گناه این مرد (شریعتی) بد نام کردن روحانیت است. او همکاری روحانیت با دستگاهای ظلم و جور علیه توده مردم را به صورت یک اصل کلی (اجتماعی در آورده و مدعی شده که ملک و مالک و ملا و به تعبیر دیگر تیغ و طلا و تسبیح همیشه در کنار هم بوده و یک مقصد داشته اند.) و خدا میداند که اگر خدا نبود از باب (ویمکرون و یمکر الله و الله خیر الماکرین) در کمین او نبود او در ماموریت خارجیش چه بر سر روحانیت و اسلام میآورد. در این متوجه می‌شویم که آقای مرتضی مطهری چنان از شریعتی برآشفته بود که حتی مرگ شریعتی را تدبیر خداوند مینامید(متن کامل نامه در شیخ شهید انتشارات صدرا صص 39-46 ببیننید. اما مگر شریعتی چه کرده بود که علاوه بر روحانیت سنتی، روحانیون نوگرا هم به جان او افتادند؟
رویاروی شریعتی با روحانیت را باید در برنامه فکری او جستجو کرد. او که آهنگ ارائه تفسیری نو از دین داشت چاره‌ای جز رویارویی با بخش بزرگی از ذهنیت مذهبی جامعه ایران نداشت و متولیان ، تفسیر غالب مذهبی ، روحانیان بودند

شریعتی قرائت روحانیون از دین را قبول نداشت و تقلید را از قلاده یعنی بند دور گردن حیوانات می بندند میدانست که توهین به انسان بود و شریعتی تقلید را کار میمون میدانست وبا انسانی که خود تعریف میکرد، بعنوان صاحب آگاهی ، تصمیم گیرنده مستقل و انتخاب آزاد در تضاد بود( همین برداشت را آقای هاشم آقا جهری د رسالگرد شریعتی از شریعتی نقل و قول می‌آورد در زمان دولت آقای محمد خاتمی او را دستگیر میکنند و به عنوان مرتد میخواستند اعدام کنند
س.سلطانپور

آقای بانی نظر دکترشریعتی در باره حکومت مذهبی چه بود؟

ح.بانی

من از خود شریعتی میخوانم از م.آ.22 ص 197

حکومت مذهبی رژيمی است که در آن به جای رجال سياسی ، رجال مذهبی (روحانی) مقامات سياسی و دولتی را اشغال می کنند و به عبارت ديگر حکومت مذهبی يعنی حکومت روحانيون بر ملت. آثار طبيعی چنين حکومتی يکی استبداد است ، زيرا روحانی خود را جانشين خدا و مجری اوامر او در زمين می داند و در چنين صورتی مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند . يک زعيم روحانی خود را بخودی خود زعيم ميداند ، به اعتبار اينکه روحانی است و عالم دين ، نه به اعتبار رأی و نظر و تصويب جمهور مردم ؛ بنابراين يک حاکم غير مسئول است و اين مادر استبداد و ديکتاتوری فردی است و چون خود را سايه و نماينده خدا می داند ، بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و در هيچ گونه ستم و تجاوزی ترديد به خود راه نمی دهد بلکه رضای خدا را در آن می پندارد . گذشته از آن ، برای مخالف ، برای پيروان مذاهب ديگر ، حتی حق حيات نيز قائل نيست . آنها را مغضوب خدا ، گمراه ، نجس و دشمن راه دين و حق می شمارد و هرگونه ظلمی را نسبت به آنان عدل خدايی تلقی می کند
س.سلطانپور
آقای فیاض با عمل‌کرد روحانیون بنام دین و استبداد مذهبی و کنترل همه امور و محروم کردن مردم در امور مختلف کشور و شرکت در سرنوشت جامعه ، سبب شده مردم آنرا از دین ببینند.آیا فکر میکنید مردم بی اعتقاد به دین شده‌اند یا فکر میکنید دینی که شریعتی می‌گفت در جامعه میماند؟
غلی فیاض
اجازه بدهید در سوال قبلی شما این را هم بافزایم، در باره ساواکی بودن شریعتی که این آقایان تازه مخالف رژیم پیراهن عثمان کرده اند،یکی از دوستان شریعتی که حالا مقیم آمرکا است ، آقای دکتر قنادان در کتاب خاطرات خود در باره شریعتی و رئیس دانشکده ادبیات آقای جلال متینی مطرح میکند. او گفت شریعتی همیشه ساواک میبرد بازجویی میکرد و شریعتی همیشه یک طوری آن‌ها را بازی میداد.
اگر حالا آن‌ها را ملاک قرار بدهیم که شریعتی ساواکی بوده ، یعنی باید باور کنیم که همه شکنجه گران ، آنچه از زندانیان بعنوان اعتراف میگیرند درست بدانیم و بگویم که آن همان نظر زندانی است که قبل از زندان شدن بیان داشته است؟ !

Saturday, February 11, 2012

آیا مخالفت علیه تحریم و جنگ طرفداری از رژیم است؟


آیا مخالفت علیه تحریم و جنگ طرفداری از رژیم است؟

چه کسانی با طرح شعار هرکس با ما نیست بارژیم است را دامن می زنند.
.
این
همان منطقی نیست که جرج بوش جنگ طلب در رسانه‌ها فریاد می‌زد هر کس با ما نیست با تروریستهاست؟!


آزادی بیان حق همه هست و قصدم از این نوشتار طرح سؤالاتی است که به روشن شدن مرزبندی های جریانات سیاسی بینجامد.

کسانی که سعی میکنند سازمانها و افراد مستقل و ضددیکتاتوری را به دلیل طرح خواستهای که همانا رسیدن به دموکراسی و حقوق بشر برای مردم ایران را از طریق خود مردم و نه خارجی ها، به طرفداری از رژیم محکوم کنند​؟ آیا نمی‌دانند که خواسته و یا نا خواسته در جهت اهداف رژیم حاکم بر ایران قدم بر میدارند؟
روی سخن با آن جریانات سیاسی که پرونده شان در مورد آزادی و باور به دمکراسی در این سه دهه روشن است . جریاناتی که پشت یک بتی یا دیکتاتوری ایستاده‌اند و برای آزادی ایران داد سخن میدهند
بدون کمک خارجی ها چه مالی و چه رسانه ای نمی‌توانند در عرصه سیاسی اجتماعی با مردم ایران و حتی کامیونیتی ایرانی ها ارتباط برقرارکنند .
آن‌ها
چون با مردم بیگانه اند سعی میکنند بکمک بیگانه به هر قیمتی که شده است انتقام آوارگی از وطن را که به واسطه عقاید سیاسی شان به آن‌ها تحمیل شده است ، از مردم ایران بگیرند .


این جریانات نمیخواهند قبول کنند که دموکراسی یا مردمسالاری باید به وسیله مردم باشد نه با همکاری بیگانگان. بیگانگان همیشه دنبال منافع خود هستند مگر کشورهای جهان طلب از دیکتاتور هایی مانند بن علی در تونس یا حسنی مبارک در مصر و یا از شاه ایران و علی عبدالله صالح تا آخرین لحظه پشتیبانی نکردند. چرچیل می‌گوید دوستان انگلیس تغییر نمی‌کنند بلکه منافع انگلیس تغییر می‌کند .

زمان بیداری مردم برای آزادی و برقراری دموکراسی در کشور هایشان بپا میخیزند ، آیا آمریکا و غرب نبودند که پشتیبان این دیکتاتورها بودند و سپس آن‌ها را رها کرده و برای منافع خود، نه دنبال گروها و آزادیخواهان ملی و دموکرات،بلکه دنبال ارتجاعیون مذهبی و غیر مذهبی ،اخوان المسلمین، القاعده ، فدائیان اسلام و... رفتند؟

چه کسانی از پشت به جنبش آزادیخواهی و دموکراسی خواهی مردم ایران خنجر زده و میزنند. ؟ مگر تجربه انقلاب 57 ایران و حالا در مصر و تونس و یمن و بحرین و عربستان را نمیبینیم؟ کسی هست این واقعیتهای اسفبار در خاورمیانه کنونی را نبیند؟
مگر می شود این واقعیتها را ندید، کسی که خود را ایرانی و طرفدار حقوق بشر میداند چگونه می‌تواند شاهد رنج میلیونها ایرانی باشد که نان در خون خود زده و روزگار می گذرانند؟.


از این جریانات باید پرسید غرب حامی حقوق بشر در زمانی که در زندانهای رژیم ، دسته های صد نفری اعدام می‌شدند و یا در قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 و یا درجریان جنگ ایران و عراق ، کدامیک از این دولتها از حقوق این زندانیان و مردم ایران و عراق دفاع کردند؟ چگونه آن سالها حقوق بشر نقض نمی‌شد ولی چند سالی است که حقوق بشر در ایران نقض می‌شود؟ .
آیا ماهیت رژیم ایران تغییر کرده است ؟ مسلماً نه ولی منافعشان تغییر کرده است آنزمان منافعشان در ادامه جنگ بود حالا در تحمیل جنگ دیگری به بهانه نقض حقوق بشر .



جریاناتی که همیشه سعی کرده‌اند بجای جلسه گذاشتن و آگاهی رسانی در جلسات عمومی و علنی خود در جلسات دیگران شرکت کنند و با استفاده از تریبون آزاد، بر گزارکنندگان را به وابستگی رژیم بدون دلیل و مدرک نسبت دهند. این گروهای خود محور، علیه هر جریانی که در روشن‌گری کامیونیتی ایرانی بکوشد انگ وابستگی به رژیم می‌زنند ! تا افراد عادی را بترسانند . کاری که عملاً آب به آسیاب نهادهای امنیتی رژیم بوده است

این جریانات که علیه وحدت کامیونیتی ایرانی هستند و خودشان را پشت شعارهای حقوق بشر و دموکراسی پنهان کرده‌اند ، اعتباری پیش مردم ندارند ولی ابزار فشاری برای جلوگیری ازتجمعات مسالمت آمیز ایرانی‌ها هستند کاری که ایادی وزارت اطلاعات خودشان قادر به انجام آن نیستند تحت شعار های ترقی خواهی توسط این گروههای فشار خارج از کشور انجام می گیرد.
،
این افراد سرشان را زیر برف کرده اند و یا خود را بخواب زده اند و نمی خواهند حقیقت تلخی که بنام دموکراسی و حقوق بشر، بر سر مردم افغانستان،عراق، لیبی و.... آورده‌اند ببیند !ضرب‌المثلی است که می‌گوید اگر کسی در خواب باشد با یک صدا از خواب بیدار می‌شود ولی اگر کسی خود را به خواب زده باشدبا هیچ صدایی بیدار نمی شود. بدتر از آن برای اینکه خود به حکومت برسند میخواهند بمبهای دموکراسی و حقوق بشر غرب بر سر مردم و کشور ما هم ببارد و ایران را هم ویرانه ای کنند مثل افغانستان، عراق و لیبی
!
وقتی آقای هارپر نخست وزیر کانادا و آقای مریدی نماینده ایرانی پارلمان انتاریو خوابشان نمیبرد که رژیم ایران چه بر سر مردم ایران آورده و لی از حقوق مردم کانادا در اعتصابات کارگری طرف شرکتهای خارجی را میگیرند و حتی از حقوق مردم بومی که جلوی پارلمان فدرال در اتاوا تظاهرات میکنند ترتیب اثر نمیدهند آنوقت این افراد ایرانی! فکر میکنند که غرب دلش برای مردم ایران سوخته که خوابشان نمیبرد؟!
آیا آقای مریدی نمی‌دانند هنوز دولت کانادا میلیاردها دلار سرمایه های توقیف شده دیکتاتور لیبی را آزاد نکرده است . در این راستا دو سؤال مطرح است
1-
دیکتاتور لیبی ماه هاست که کشته شده است د رحالیکه دولت انتقالی لیبی نیاز به این پولها دارد که حق قانونی آنهاست
2-
چگونه دولت کانادا در این سالها نمی دانسته است که دیکتاتور لیبی میلیارد ها دلار در این کشور بخصوص د رصنایع نفتی آلبرتا سرمایه‌گذاری کرده است ، ناگهان موقع حمله نظامی متوجه این واقعیت می شود.؟
پولهای دزدیده شده مردم تونس بوسیله داماد بن علی به کانادا و سرقت میلیاردها دلار محمد رضا خاوری از مردم ایران به فرامشی سپرده شده است !

لطفاً بی‌عملی خودمان به عنوان اپوزیسیون در خارج از کشور و نزاع های پرچم را که باعث ادامه دیکتاتوری در ایران هست به حساب قدرت رژیم نگذاریم.

یک سال برای مردم و درکنار مردم تلاش کنید نه برای ریاست و قدرت آنوقت هم احترام مردم را خواهید یافت و هم در سطح جهانی مورد شناسایی قرار خواهید گرفت .
کانادا در مناقصات ساختمانی دولتی در انتاریو و کانادا اجازه شرکت به گروه بخصوصی را می‌دهدر؛ زیاد دلتان را برای واگذاری تأسیسات زیربنایی ایران که قرار است در حملا ت آزادی بخش !!ارتش ناتو ویران شود ، به شما نخواهند داد.
تجربه واگذاری بازسازی عراق و افغانستان به شرکتهای آمریکایی روشن است
مردم ایران را بخاطر توهمات خود به کشتن ندهید


حسن بانی گلسفیدی
hgolsafidi@hotmail.com