Friday, October 25, 2013

غدیر خم، وصایت یا شورا؟


غدیر خم، وصایت یا شورا؟

معضلی که قرنها در جوامع اسلامی وجود دارد، این است  که آیا دموکراسی یا حاکمیت مردم یا مردمسالاری با اسلام  سازگاری دارد یا نه؟ . آیا پیامبر جانشینی برای خود انتخاب کرده  یا این امر مهم را به عهده مردم گذاشته است؟ این دو نظر،سبب اختلاف و جدایی مسلمانان و سبب ساز جنگهای فرشایشی  و تفرقه بین آنها انجامیده است.

بعد از وفات پیامبر اسلام، دو  جناح یا گروه  بوجود آمدند: گروهی معتقدند که پیامبر در آخرین حج، مردم را در غدیر خم، گرد آورده و آخرین بار برای آنها سخنرانی کرد و در پایان با بالا بردن دست علی ابن ابی طالب او را بعنوان جانشین برای خود به همه حاجیان اعلام کرد و این گونه استدلال میکنند که چون پیامبر تشخیص داده بود که بعد از او با وجودیکه قرآن وجود دارد و آن کتاب راهبردی و نقشه راه برای  مومنین است ولی همه مردم در این ده سال دولت تازه به وجود آمده، نمی توانند از آن استفاده کنند و رای آزاد بدون دخالت دیگری یا رئیس قبیله ممکن نیست. هنوز آن تضاد قبیله ای و قومی از میان نرفته و مردم هنوز به رئیس قبیله خود وابسته هستند و رای رئیس قبیله برای همه مردم قبیله است. دلیلهای زیادی مطرح هست که ما از آنها میگذریم.

گروه یا جناح دوم؛ معتقد است که چون در قرآن امور کشور و مردم به شور و مشورت بین مردم آمده، مسلمانان باید صاحب امر یا الوالامر را در شورا، انتخاب و بیعت( رای مستقیم حضوری) با او کنند.

در قرآن هم آیه های بسیاری آمده که پیامبر حق حکومت و قیومت و سرپرستی مردم  را ندارد؛ فقط انذار و بیم دهنده و پیام رسان است.در جنگ احد پیامبر میگفت درون شهر بمانیم ولی جوانان میگفتند بهتر است بیرون شهر بجنگیم. رای گیری شد، اکثرا رای رفتن به بیرون شهر دادند، پیامبر هم تابع اکثریت شد. ولی مسلمانان در جنگ شکست سختی خوردند. حمزه و تعداد زیادی از مسلمانان کشته و خود پیامبر هم زخمی شد.با این عمل، اساس شورا به خطر افتاد. ولی آیه 159 آل عمران به پیامبر می گوید با این وجود، در امور، شور و مشورت کند، هرچند اشتباء کردند.

ای پیغمبر این رحمت و لطف خدا بود که با آنها آشتی جو و ملایمت و بردبار شدی؛ اگر سخت دل و خشمگین می شدی از اطرافت پراکنده می شدند؛ پس از آنها در گذر و ببخشایشان و در امور با آنها مشورت کن... سوره شوراء آیه 38 « امرشان به شور است بین خودشان»

بنا براین شورا در دین یکی از اصول اساسیت.

 حال اگر به بن مایه این دو نظریه  و دیدگاه توجه کنیم در تاریخ بشری تا کنون همین دو روش دنبال میشود. آیا میشود بعد از انقلاب، سرنوشت کشور ومردم را به رای گذاشت که هنوز آگاه و صاحب اختیار و انتخاب نیستند؟ یا باید دوره محدودی،امور کشور و مردم نا آگاه در دست انقلابیون بماند تا خطر دشمن از بین برود و مردم به آگاهی و استقلال رای برسند و آمادگی پیدا کنند؟ ( اما تاریخ نشان داده هرکس به قدرت رسیده آنرا رها نمیکند، راهی نیست جز کنترل قدرت، آنهم تنها از دست جمع مردم بر می آید.)

اگر بقول شریعتی: وصایت و یا انتصاب علی ابن ابی طالب هم بوسیله پیامبر عملی شده باشد و اگر هم پیامبر دوازده نفر از نسل خود را معرفی کرده باشد؛از طرفی پیامبر مذهب خود را تکمیل کرده و مذهب خاتمیت نامیده پس چرا به دوازده نفر محدود کرده؟ این نظریه اگر خوب بنگریم باز بعد از دوازده تن ، باید امور مردم به مشاوره بین خود تداوم پیدا کند؛ چرا چنین نشد؟ چرا تا کنون هنوز رهبران مذهبی، حکومت  و ولایت خود را ادامه حکومت و ولایت پیامبر میدانند و دموکراسی یا حاکمیت یا ولایت جمهور مردم را دنبال نمیکنند؟ بیش از صد سال پیش هم آیت الله نائینی در انقلاب مشروطیت بعد از غیبت امام دوازدهم، دموکراسی را تنها گزینه برای مردم مسلمان معرفی کرده است. اما انقلاب 1357 مردم ایران اساس آن، بر آزادی، استقلال و ولایت و یا حکومت  جمهور مردم بود. چرا دوباره به نائب امام و ولی مطلقه فقیه انجامید؟!

از طرفی گروه یا جناحی که به اهل سنت معروفند و خود را پیرو سنت پیامبر و حدیث میخوانند مدعی هستند که پیامبر کسی را بعنوان جانشین انتخاب نکرده باید مردم اوالامر یا مامور را خود در شور و مشورت انتخاب کنند و همه با او بیعت کنند. در واقع همین روش در انتخاب چهار خلیفه اول بصورتی اجرا شد. اینکه علی ابن ابی طالب و عده دیگر در حال کفن و دفن پیامبر بودند، چرا بدون حضور آنها انجام گرفت؛ بحثی دیگر است؛ یا چرا عمر ابن خطاب برای انتخاب بعد خودش شرط گذاشت، که عثمان انتخاب شد؟ دیدیم با  شروع خلافت عثمان و ساختن کاخ وبه زندگی تجملاتی، روی آورد. انحراف از سنت پیامبر و دو خلیفه قبل از خود،منجر به شورش شد و مردم از مصر و عراق بپا خواستند و عثمان را بر کنار کردند و علی را انتخاب  و با او بیعت کردند.

با همه این زیر و زبر ها، ولی حکومت بصورت ارثی نبود و با مشورت و بیعت حتی بصورت ظاهر و نسبی هم شده دنبال میشد.

بعد از کشته شدن علی ابن ابی طالب، معاویه حکومت را بدست گرفت و با عهدی که با حسن ابن علی بست، قرار شد معاویه ابن ابی سفیان حکومت را ارثی نکند. اما معاویه عهد شکست و پسرش یزید را جانشین خود کرد! این شد که امام حسین با بیعت با یزید سر باز زد ، حسین ابن علی بین مرگ و بیعت با یزید، مرگ را انتخاب کرد. او با خون خود و یارانش، امام و الگویی شد که جلوی انحراف اولیه در سنت اسلامی که شورا و انتخاب رهبر بود، را بگیرد.با خون خود نشان داد که اسلام، به سنت حکومت ارثی قبل از اسلام بر گشته است و به نسلهای بعد از خودش شهادت دهد که اسلام، بجای سنت محمدی جایش را به سنت اموی داده است. حالا ما در جهان اسلام کنونی شاهدیم؛ تاریخ اسلام را نه ادامه سنت پیامبر بلکه سنت ابو سفیانی است که حکومت ارثی و سلطنتی قبل از اسلام داشتند و آن را بنام اسلام تداوم بخشیدند.

در واقع اگر دقت کرده باشیم متوجه خواهیم شد، هر دو گروه، از اصل اسلامی فاصله گرفتند. حال اگر به جهان اسلام نگاه گذرا داشته باشیم ، می بینیم که همه کشورهای اسلامی از شورا و بیعت یا دموکراسی خبری نیست. در واقع سنت قبل از اسلام ، حکومت های ارثی و سلطنتی جای دموکراسی شورایی را گرفته است. شیعه هم که هزار سال با حاکمان بنی امیه و بنی عباس مبارزه میکرده خودش هم وارد حکومت شاهی و سلطنتی شده و حالا هم فقیه شاه.

مسلمانیکه پیامبرشان اولین کسی بوده که حکومت مردمسالاری شورایی را بنیان نهاده  تا کنون نه حتی به دموکراسی شورایی نزدیک نشدند بلکه به دموکراسی پارلمانی هم نرسیدند.

در انقلاب 1357 برای اولین بار مردم ایران با همه اقشار و مرام و مسلک متحد شدند که ریشه حکومت فردی و ارثی را کنار بزنند ولی تجربه چند هزار ساله ساله حکومت فردی در تار و پود جوامع، ریشه دوانده، حتی عالمان و روحانیان باید جزء اولین کسانی بودند که به این امر بپردازند، خود رحانیون دوباره به سنت حکومت فردی و سلطانی قبل از اسلام بجای شورای بر گشتند!

حسن گلسفیدی   اکتبر 25- 2013

Tuesday, October 15, 2013

دموکراسی یا دماگوگ - مردم سالاری یا مردم فریبی


واژه ها در روند و حرکت تاریخی بار معنایی مختلفی و حتی متضادی بخود می گیرند.

یکی از آن کلمه یا واژه، دموکراسی  یا  مردم سالاریست..مردم سالاری یا حاکمیت جمهور مردم، در مقابل فرد سالاری قرار می گیرد، که در شکلهای مختلفی ظاهر می شود. شاه سالاری، خدایگان سالاری، که بصورت خدایگان  شاهنشاه، آیت الله یا ولایت فقیه سالار و پاپ سالار... متجلی میکند.

در جوامع اولیه و ابتدایی، زنان و مردان کنار هم در کار خانه و شکار همکاری میکردند . معمولا زنان در خانه  و مردان بخاطر کار فیزیکی سخت در بیرون خانه کار میکردند. هم اکنون قبایلی در آفریقا ، جنگلهای آمازون در آمریکای جنوبی  بهمان روش اولیه زندگی میکنند.مشارکت در صید با هم همکاری میکنند. یک نفر یا چند نفر به عنوان کار کشته ، خبره ، پیشتاز و جلودار می شوند و در پایان کار، همه مثل هم در کنار، بدون برتری طلبی کنا هم زندگی می کنند. کسی احساس نمیکند که یک نفر بخاطر پیشتاز و جلودار بودن باید بر همه سروری و حاکم باشد.

در تاریخ متاسفانه کم کم زندگی کشاورزی و بعد شهری و داشتن امکانات مالی و سرمایه مردم از هم جدا و برتری طلبی و امکانات مالی بیشتر فاصله بین مردم را هم بیشتر کرد.