Sunday, March 25, 2012

دموکراسی از کجا آغاز شده؟

دموکراسی از کجا آغاز شده؟

حسن گلسفیدی

آیا آنطور که غربی ها سعی میکنند همه مظاهر تمدن را به خود نسبت و خودشان را
تافته جدا بافته از بقیه تمدنها جلوه دهند؛ مردمسالاری هم از آنجا بوجود آمده و پرورش یافته است؟ متأسفانه بعضی از روشنفکران و حتی فیلسوفان ما باور دارند که عدم تفکر در شرقیها بوده، چون به دین زرتشت بعد اسلام باورمند بودند و کسی که دین دارد عقل ندارد که تعقل کند؛ بنابر این راهی ندارند که دین خود را رها کنند تا عاقل شوند و از غرب تقلید کنند؛ بقول تقی زاده از فرق سر تا نو ک انگشتان پا، باید غربی شد! انگار مردم غرب دین ندارند، حالا در غرب احزاب مسیحی دارند حکومت میکنند.
بهر حال ؛بصورت دقیق نمیشود گفت مردمسالاری از کجا و چه زمانی آغاز شده ولی اگر همان تاریخ غرب را ملاک قرار دهیم بیشک هرودت اولین تاریخ نگار یونان بود که از آن نقل میکنند.
او در باره دموکراسی در ایران باستان، هم از هخامنشیان، هم از مادها یاد میکند که مردم شاهان خود را انتخاب میکردند
من در این مقاله از هرودوت در باره مادها نقل و قول میکنم و در نوشته دیگری از هخامنشیان هم خواهم نوشت.
هرودوت‌ مي‌نويسد: يكي‌ از اهالي‌ خردمند ما به‌ نام‌ ديوكِس(دیاگو ، دیوکه،دیااکو پسر فرورتیش) 1
را هواي‌ تحصيل‌ اقتدار و سلطنت‌ در سرافتاد. پس‌ براي‌ ارضاء حس‌ جاه‌طلبي‌ خود نقشه‌هايي‌ طرح‌ كرد. در آن‌ روزگار مادها در دهات‌ پراكنده‌ ساكن‌ و فاقد هرگونه‌ حكومت‌ مركزي‌ بودند و در نتيجه‌ بي‌قانوني‌ در سراسر خاك‌ آنها رواج‌ داشت‌. ديوكِس‌ كه‌ يكي‌ از مردان‌ برجسته‌ي‌ ده‌ خويش‌ و معتقد به‌ اين‌ اصل‌ بود كه‌ بين‌ ظلم‌ و داد مبارزه‌اي‌ هميشگي‌ و ابدي‌ وجود دارد، با جدٌيتي‌ هر چه‌ تمام‌تر به‌ اجراي‌ عدالت‌ و بسط‌ آن پرداخت‌. مردم‌ ده‌ كه‌ فضل‌ و برتري‌ او را مشاهده‌ كرده‌ بودند، وي‌ را به‌ عنوان‌ داور اختلافات‌ خود برگزيدند و او كه‌ از يك‌ طرف‌ به‌ عدالت‌ معتقد و از سوي‌ ديگر طالب‌ كسب‌ قدرت‌ بود، در اين‌ سِمَت‌ چندان‌ شرافت‌ و درستكاري‌ به‌ كار برد و در نظر هموطنان‌ از چنان‌ اعتباري‌ برخوردار شد، كه‌ توجه‌ ساكنان‌ ساير دهات‌ را نيز به‌ خود جلب‌ كرد. آنان‌ كه‌ از ديرباز داوريهاي‌ دور از داد و آلوده‌ به‌ غرض‌ و ستم‌ آزارشان‌ داده‌ بود، با شنيدن‌ آوازه‌ي‌ امانت‌ و صداقت‌ ديوكِس‌ و بر حق‌ بودن‌ دواريهايش‌، دعاوي‌ خود را نزد وي‌ مي‌بردند، تا بدانجا كه‌ جز او كسي‌ مورد اعتمادشان‌ نبود. بدين‌ ترتيب‌ مراجعات‌ ديوكِس‌ روز به‌ روز افزون‌تر مي‌شد. پس‌ از چندي‌ ديوكِس‌ اظهار داشت‌ كه‌ ديگر به‌ شكايات‌ رسيدگي‌ نخواهد كرد، زيرا انجام‌ اين‌ مهم‌ وي‌ را از پرداختن‌ به‌ كارهاي‌ شخصي‌ باز مي‌دارد. با انجام‌ اين‌ كار، دزدي‌ و تبهكاري‌ و ستم‌ و بيداد از سرگرفته‌ شد و حتّي‌ شدت‌ و شيوعي‌ بيش‌ از پيش‌ يافت‌. ماديها گرد هم‌ آمده‌ آهنگ‌ آن‌ كردند كه‌ براي‌ سامان‌ بخشيدن‌ به‌ كار ملك‌ پادشاهي‌ برگزينند، و به‌ اتفاق‌ نظر دادند كه‌ متصدي‌ اين‌ مقام‌ كسي‌ جز ديوكِس‌ نباشد. ديوكس‌ خواستار كاخ‌ شاهي‌ و گارد شخصي‌ شد. ماديها در جايي‌ كه‌ خود او نشان‌ داده‌ بود كاخي‌ بر پا كرده‌ (محل‌ كاخ‌ در اكباتان‌ و به‌ گفته‌ي‌ پلي‌ نوس‌ مساحت‌ آن‌ هفت‌ اسنا و يعني‌ نزديك‌ به‌ يك‌ مايل‌ بود.) به او اختيار دادند كه‌ خود نگهباناني‌ از ميان‌ افراد ملت‌ برگزيند.
در اینجا هرودوت کاملاً واضع نقل میکند کسی که می خواست سلطنت کند؛ سعی میکند با خدمت به مردم در عمل خود را همدم و پشتیبان و یار مردم نشان دهد
اینکه میگویند مردم حافظه تاریخی ندارند، تا اندازه‌ای درست است؛ وقتی تاریخ نگاران و محققان بجای اینکه بیایند تاریخ و واقعیتها را آنطور بوده و اتفاق افتاده تحریر کنند؛ آنچه به نفع و سود خود یا حزب یا عقیده خودشان است تحریر میکنند.
چرا دست به تحریف تاریخ میزنند؟ این روش را ما در حکومت زورگویان و تمامیت خواهان در باره دکتر مصدق شاهدیم؛( هم در رژیم شاه و هم رژیم فقها)؛ فکر میکنم بخاطر آن است؛ وقتی تاریخ تحریف شود مردم همیشه مقلِد و رعیت باقی می‌مانند تا رابطه بین سلطه و زیر سلطه تغییر نکند و مردم هم به این نتیجه برسند که راهی جز این نیست! اسرار دارند به مردم بقبولانند که تن به وضع موجود بدهند؛ این گفته را هم تکرار میکنند: چه کسی بیاید از این‌ها بهتر و الا ایران تجزیه میشود ! زمان شاه هم چنین مطرح میکردند! سعی میکنند، اصلاً در ذهن مردم خطور نکند؛ که حکومت حق مسلم آنهاست و قرار نیست کسی بیایدبرای مردم تغییر دهد حتی خدا هم نمیآید مردم را تغییر دهد جز خود مردم باید تغییر کنند تا تغییر دهند؛ انسانها باید تغییر در روش و متد خود بدهند. در تاریخ گذشته ما هم همانطور که هرودت نقل کرده؛ مردم بودند که حکومت میکردند؛ شاه را به قدرت میرساندند با تصمیمی که میگرفتند رأی خود را میدادند و انتخاب میکردند. بنابراین باید تغییر کنیم تا بتوانیم تغیر دهیم و بگوییم؛ باید خدمتگزاری افراد را در عمل ببینیم، که خدمت کرده‌اندیا خیانت آن وقت با شور و مشورت جمعی،یک فرد یا حزبی را به قدرت برسانیم و اگر دیدیم که در خدمتگزاری شایستگی ندارند، کسی دیگر را انتخاب کنیم. همین روش را در محل سکونت خود در غرب شاهدیم که مردم رهبران سیاسی را برای دوره ای انتخاب میکنند و در دوره دیگر فرد دیگری را انتخاب میکنند. بنابر این قرار نیست کسی بیاید ما را نجات دهد ما هستیم که تصمیم میگیریم، فردی را برای مدت محدود به قدرت برسانیم و اگر نخواستیم کسی دیگر را جایگزین کنیم
قرار نیست کسی بنام نماینده، اهورا مزدا، فره ایزدی داشته و یا بنام الله، سایه و آیه خدا باشد و بر ما مسلط شود.دین و ایدئولوژی باید از دولت جدا باشد. همه مردم، از هر نژاد و قوم و دین و مذهبی هستند، باید خدمتگزار خود را خود انتخاب کنند ؛ از قدیم و ندیم هم گفته‌اند شکم گرسنه دین و ایمان ندارد. فقر وقتی از در درآید ایمان از پنجره خارج میشود. چه کسانی مردم را در فقر و تنگدستی قرار میدهند و اگر اعتراض کنند، در زندان می‌اندازند و مورد شکنجه و تجاوز و کشتار قرار میدهند و ثروت ملی کشور را در کنترل خود میگیرند و خوش می گذرانند و مردم را به آخرت حواله میدهند؟
1- کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت

No comments:

Post a Comment