چرائی شکوفائی مجدد مذاهب در دنیا
حسن گلسفیدی
از آنجایی که قرار بود با حاکم شدن علم در غرب،بعد از روشنگری بساط دین و مذهب برچیده شود ولی بعد از چهارصد سال حکومت، بنام علم و سکولار، دوباره مذهب رشد پیدا کرده و در مرکز تمدن غرب و حکومت سکولار (آمریکا) رشد مذاهب از همه جای جهان بیشتر شده است! علت چیست؟
چه شده که ساموئل هانتنگتون و سایر فیلسوفان غرب سرمایداری از جنگ مذاهب صحبت میکنند؟جرج بوش علنا اعلام جنگ صلیبی در حمله به عراق،علیه مسلمانها بیان داشت!؟
شگفت انگیز اینکه با سرنگونی امارت اسلامی طلبان حکومت جمهوری اسلامی افغانستان بوجود آمد! در عراق و تونس و مصر هم با سرنگونی دولتهای سکولار، غرب ضد دین اسلام ،همکاری با گروهای مذهبی را دنبال کردند و دولت اسلامی اخوان المسلمین جایگزین شد!
اگر مذهب در جهان کرسنه فقط نمود میکرد، میشود گفت که آنها از قافله تمدن عقب نگه داشته شدند! وقتی در مرکز دنیای متمدن همه رسانهای عمومی، کلیساها و محلهای دعا و نیایش و... برای تبلیغات دینی استفاده میشود و بازار داغی پیدا کرده، و حتی پروفسور مبتکر کتاب جنگ تمدنها و مذاهب ( هانتنگتون) برای جلوگیری از رشد دین اسلام ،برگشت به چالشهای هویت مذهبی مسیحی برای اروپا و آمریکا متوسل میشود و قبل از مرگش، کتاب<ما کیستیم > (1) دست می یازد! چه اتفاقی افتاده که این همه مبارزه علیه مذهب، برگشت آنرا دوباره شاهدیم؟آنهم از نوع بنیادگرا و خشونت طلب!؟
وقتی علم، بعد از رنسانس فقط بُعد مادی بخود گرفت و روح انسانی کنار گذاشته شد، با وجودی که نمیتوان، روح موجود در انسانها را نفی کرد، جای خالی آن، باید پر میشد نه اینکه بکنار گذاشته میشد. وقتی انسان موجودی ناشناخته معرفی شد، معلوم نشد که روح است یا ماده، خدا هست یا شیطان ، برای چه بدنیا آمده و برای چه میمیرد؟ بعد مرگ بکجا میرود و...؟
خانه ای برای این موجود ناشناخته، ساخته شد که جایش تنگ بود ؛ معلوم بود که این موجود ناشناخته کارش به بنبست میرسد! علم به خیال خود با کنار گذاشتن روح انسان میتواند، زمین را بهشت انسانها کند ولی حتی برای جسم این انسانها نیز نه اینکه بهشت نساخت بلکه همین زمین را با مبنا قرار دادن سود و لذت و قدرت(زور) به جهنمی تبدیل کرد که لذت و سود و درآمد به یک در صد از مردم رسید و نود و نه در صد در فقر و تنگدستی و کار شبانه روزی، مرد و زن باید بدوند تا قرضهای بانکی خود را بتوانند پرداخت کنند که خانهای آنها توسط بانکها، با یک ماه تأخیر مصادره نشود
تجربه غرب بعد از گذشتن از دیکتاتوری ولایت پاپ که هزار سال در قرون وُسطا حکومت میکد و عقل را تعطیل کرده بود،ما را به تأمل وا میدارد که در ایران، بعد از چهارصد سال از سرنگونی ولایت مطلقه پاپ، اینبار به نام ولایت مطلقه فقیه در اسلام سیاسی تجربه میکنیم !؟
چه نقشی باید روشنفکران و فرهیختگان پیشه کنند؟ آیا باید تجربه غرب را ،ما هم تجربه کنیم یا مذهب را از دست روحانیون مذهبی که از آن تغذیه میکنند و ضد ارزشهای دینی و اخلاقی عمل میکند آنرا را به اختیار خود مردم بگذاریم ؟ راهی جز این نیست که نمیشود با مذهب مبارزه کرد؛ باید دین جدا از دولت به وظیفه اخلاقی بین مردم ادامه دهد و از این طریق کمبودهای معنوی خود را جبران کنند و دین را وسیله نزدیکی بین مردم و همبستگی انسانها قرار دهند و از قدرت مذهب بجای تخریب و ضدیت باهمدیگر در نوع دوستی بین انسانها، استفاده شود. تنها این راه هست که دین و ایدئولوژی از دولت جدا باشد،تا دین ابزار دست زومداران قرار نگیرد، همانطور که بارها مطرح کردم هر وقت دین وارد حکومت شد هم دین را ضد اخلاقی و هم دشمنی بین انسانها را افزایش میدهد و بجای تعامل، نزدیکی و همبستگی بین همه مردم در تضاد و تقابل باهم قرار میگیرد
اگر گفته میشود که خدا یکی است.بنابر این یک خدا نمیتواند عقاید مختلفی داشته باشد ، حتماً این انسانها هستند که درک و فهم و منافع خود، خدایی میسازند که با خدای رحمان و رحیم در تضاد و تناقض میشود!؟
برای افشای چهره ضد مردمی و خشونت طلب روحانیون حکومتی و دین سیاسی باید دین آنها را با دین مردم که با دگراندیشان و دگرباوران دشمنی ندارند جدا کرد؛ عیسی به دین خود و موسی بدین خود،(2) لکم دینکم ولی الدین؛ لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد و من الغی؛(3) اکراه و زور در دین .نیست راه رشد و ترقی از راه ماندن و بی ثمری از هم جداست
برای اینکار روشنقکران هر جامعی باید از کتاب دینی همان جامعه آشنایی پیدا کنند و قرائت رحمانی از دین جامعه را معرفی کنند.
در ایران که مردم اکثراً مسلمانند باید نو اندیشان دینی این مسئولیت را بعهده بگیرند و در جوامع مسیحی، یهودی، و ... همینطور مسیحیان ،یهودیان، هندوها و... هرچند این مسئولیت در ایران با وجود حکومت مذهبی کار خطیری است. حاکمیت مذهبی با همه تبلیغات و ابزار سرکوب که در اختیار دارد، هر نوع برداشت غیر از برداشت حکومتی از دین را بر نمیتابد و هرکس با قرائت رحمانی و انسان دوستی از متن دست یازد، بعنوان مرتد و کافِر محاکمه و تا پای مرگ پیش میرود. همانطور که شاهد بودیم و هستیم، روحانیونی همچون آیت الله طباطبائی،منتظری، اشکوری ... و نو اندیشان دینی همچون هاله سحابی، هدا صابر،(متاسفانه این دو بوسیله حکومت مطلقه فقیه کشته شدند) تقی رحمانی، رضا علیجانی، ابوالحسن بنی صدر ، عبدالعلی بازرگان، دکتر محمد ملکی، دکتر پیمان و... این کار مهم را بعهده گرفته اند. بنظر میآید با رفرم (پروتستانتزم اسلامی)نمیشود حکومت مذهبی را که با خرافات و بوجود آوردن چاه جمکران و... تغییر در روش آنها داد؛ بنظر بعضی از نو اندیشان مذهبی با انقلاب اسلامی در راهبرد و کاربرد، علیه حکومت اسلامی باید عمل کرد تا حکومت اسلامی و ولایت و حکومت مطلقه فقیه دست از تجاوز به حقوق مردم و آزادی که حق خداداد هر انسانیست، کوتاه شود
اگر مردم بدانند که آزادی و استقلال فکری ( نه مقِلد و رعیت) حق خدادادی و طبیعی هر انسانیست .براحتی تحت قیومت و بندگی کسی دیگری در نمی آیند
1- ساموئل هانتینگتون، (who we are? Samuel Huntington ) رئیس آکادمی منطقهای و بینالمللی هاروارد، که با نگارش کتاب «برخورد تمدنها» نگاهی رئالیستیک و عریان به دیدگاههای نهفته در بطن جامعه آمریکا انداخت؛ در کتاب جدید خود با نام «ما کیستیم؟» به بررسی معضلی پرداخته که بهزعم وی در سالهای آینده، ایالات متحده را از پای درخواهد آورد. «چالش هویت» موضوعی است که هانتینگتون با تعصب بسیار به آن پرداخته و با اصل قرار دادن دو محور «نژاد سفید» و «مذهب پروتستان»، ساکنان واقعی آمریکا را (از حدود ۳ قرن پیش) حامیان و حافظان فرهنگ «انگلو ـ پروتستان» نامیده و بر دیگر ساکنان ایالات مختلف این کشور به طعنه یا صراحت تاخته است.
2- سوره: 109 , آیه: 6 - لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ - (دين شما براى خودتان و دين من براى خودم )
3- سوره: 2 , آیه: 256 - لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ( در دين هيچ اجبارى نيست و راه، از بيراهه بخوبى آشكار شده است)
No comments:
Post a Comment