Sunday, December 26, 2010

حق را از هرکسی باید پذیرفت

 ا
حق را از هرکسی باید پذیرفت

حق (خدا) را اگر قوانین حاگم بر هستی بگیریم همه پدیده‌ها باید خود را همسو با آن قرار دهند وگرنه نابود شدنیست. کمی ملموس تر به این گفته بپردازیم: اگر انسان با اراده ای که دارد خود را همراه قوانین هستی نکند سبب نابودی خود و دیگران و کل هستی خواهد شد. مثال انسان بخاطر حکومت دینی پاپ که اراده انسان و آزادی و استقلال که حق مسلم هر انسانیست، گرفته بود. حق طبیعی و الاهی، آنهم بنام دین و خدا از انسان سلب نموده بود و سبب شد که انسان اروپایی قرنها از علم و آگاهی باز داشته شود. روشنگری اروپا بعد از گرفتن قسطنطنیه بدست مسلمانها و رابطه مردم عادی اروپا با علم شرقی سبب شد که در مقابل حکومت دینی کلیسا ایستادگی کنند و اروپا عصر روشنگری را بوجود آوردند و سبب این همه پیشرفت بشر و آزاد شدن تفکر اروپایی شد
.
ولی متاسفانه علم از دست کلیسا و دین مسیحیت ، به دست سرمایه دار افتاد و این بار علم را مطلق کردند و اعلام کردند که بهشت را همین جا می‌سازند و علم جای خدا را گرفت .
این خدای جدید، علم را مطلق کرد و سرمایدار آنرا صاحب شد. علم و عالم که گرفتار دین بود و می‌خواست سر نوک سوزن هزار فرشته قرار دهد، بدست سرمایدار افتاد . سرمایه هم در دست عده‌ای محدود و عالمان و علم را در استخدام خویش
در آورد و عالم و متفکر ،برده سرمایه شد

سرمایه دار یعنی خدای کنونی جهان برای سود بیشتر همه امکانات را در اختیار دارد و برای کنترل و در اصل غارت جهان به وسیله همین دانشمندان برده سرمایه داری تئو ریزه و پیاده می‌شود . گاهی میگوید فلان محصول مثلاً قهوه برای سلامتی انسان خوب است چند روز بعد اعلام میکنند خوب نیست! همه دنیا متوجه شدند با این همه امراضی که بوجود آوردند یا با تولید محصولاتی که سبب نابودی لایه اوزون زمین می‌شود و این همه سیل و طوفانهای سهمناک، باز عده‌ای از این عالمان می‌آیند میگویند ایطور نیست.شک مردم به این علم مدرن که نوکری سرمایه میکند به پست مدرن رسیده که هیچ چیز را مطق نمیکند و برای رهایی از این مخمصه، درمان دردها را هم از علم آزاد و هم از علم سنتی استفاده میکند.

آیا شک مردم در باره علم مدرن به این بهشت زمینی که برای همه جهنم کردند حقیقت ندارد؟ وقتی فیلسوف معاصر مثل، ساموئل هانتنگتن برای رهایی بحران سرمایه داری تئوری جنگ تمدنها را مطرح میکند و برای اثبات این تئوری باید وسیله توجیه جنگ را بوجود آورد. تضاد سرمایداری و کمونیست هم که نیست بن لادن و طالبان را بوجود میاورند بعد علیه ترورستهای که درست کردند اعلان جنگ میکنند تروریستها میآیند!!! در آمریکا دوره می‌بینند و همه سازمانهای اطلاعاتی را پشت سر میگذارند و با برنامه‌ریزی دقیق چند نقطه مهم آمریکا را با هوا پیما می‌زنند و زیر برج دو قلو نیویورک بمب میگذارند که همزمان با زدن آن با هواپیما منفجر شود، کسی دنبال آنهای که پشت پرده این نقشه جنایتکارانه را ریختند دادگاهی حتی دنبالش هم نمیروند. بعد بجای رفتن دنبال بن لادن در پاکستان، بوی نفت آن‌ها را به عراق میبرد. آنجا را نابود و هزاران نفر را میکشند و تمام آثار تمدن و گنجینهای بشر را غارت میکنند.و...همین هانتنگتون و پنجا نفر از این فیلسوفان نوکر سرمایه بودند که پتیشن (ورقه) حمله به عراق به وسیله بوش را هم امضام میکنند!!!و
... .
بحث من چیز دیگریست، می‌شود آنرا بعداً دنبال کرد. در نوشته قبلی خود در نقد نوشتهای آقای بنی طبا و آنهای که مثل ایشان بجای قرآن، به حدیث می پردازند تا توجیه گر نا حقیها و بیعدالتیها در جامعه بشری شوند،
آقای بنی طبا، در نوشتهای بعدی کمی تعدیل کردند، و لی باز تناقض گویی نمودند. اگر به گفته ایشان، متن را اصل قرار دادند، در اینجا اگر متن را که قرآن و نوشتهای کنار متن را که حدیث باشند، در نظر بگیریم. بنابر این ادعا ، باید متن را قبول کرد و حدیث که بیش از دویست سال بعد از قرآن آمده نباید پذیرفت و گرنه به همین دردی دچار می شویم که جوامع اسلامی دچار آن شدند که متن قرآن را ول کردند و به حدیث پرداختندتا جایی که اسلام آمد همه اقوامی که همیشه با هم در جنگ بودند یکی کرد که در صلح باشند و فقط دفاع در مقابل تجاوز مرسوم کرد.

ولی اسلام تاریخی دوباره فرزندان ابو سفیان اسلام را وسیله تجاوز به کشورهای همسایه بعنوان جنگ با کفار و غارت کشورهای دیگر بنام دین پرداختند و حکومت بر خاسته از شورا و مشورت و بیعت (رأی مستقیم) دوباره حکومت ارثی فرزندان ابو سفیان و جنگهای قبیله‌ای در اشل وسیعتری تبدیل به جنگ و تجاوز علیه کشورهای همسایه تبدیل شد.

همه این جنایت و تجاوز و کشتار هم بنام اسلام و پیامبر اسلام نوشته شده نه برگشت به سنت گذشته اعراب قبل از اسلام (سنت ابو سفیانی
.
اگر قرآن کلام خداست باید حق باشد و نشانه حق هم این است که همه فهم و تناقض ندارد. چطور است که نوشته آقای بنی طبا در باره یک موضوع با هم تناقض دارد؟ یا قرآن درست نیست و نا حق است یا قرائت و بر داشت و حدیثی که ساختند در تناقض با قرآن قرار گرفته؟در نوشته قبلی ایشان در ایران استار 19 دسامبر 2010 ( آنرا در نوشته قبلی خود در ایران استار 26 نوامبر، نقد کردم) چنین نوشتند: روز عید سعید غدیر خم پیامبر اسلام حضرت علی (ع) را به امر خدا به جانشینی خود تعیین نمود ومسلمانان را به تبعیت از او فرا خواند.
در نوشته بعدی در ایران استار 26 نوامبر نوشتند :امام یعنی الگو یعنی اسوه یعنی کسی که نگاه او سخن او سکوت او عمل او رفتار او نشست و برخاست او و خلاصه تمام وجود او برای انسان‌ها الگو و نشانه و میزان است و روز «عید غدیر خم» روزیست که پیامبر خدا به امر خدا چنین کسی را به مردم معرفی کرد

در نوشته قبلی نوشتند که پیامبر علی را از طرف خدا به جانشینی خود تعیین کرد و در هفته بعد نوشتند، پیامبر علی را از طرف خدا معرفی کرد
.
نفهمیدیم که بالاخره پیامبر ضد حق(قرآن) عمل کرد و سنت الاهی را زیر پا گذاشت وبجای، شورا بینهم (شور و مشورت
بین همدیگر و جمع) و بیعت با مردم ، علی را جانشین خود یا به قرآن عمل کرد و به مردم معرفی یا کاندید کرد؟ اگر علی
را معرفی و کاندید کرد که مردم به او رأی مستقیم (بیعت) کنند.
این اصلی است که مسلمانان بعد از فوت پیامبر نه بصورت امروزی حد اقل بعنوان انتخاب رهبر با بیعت (رأی مستقیم) با مردم اجرا شد به‌خصوص در باره علی که چندین روز دور خانه‌اش جمع شدند که رهبر مردم باشد
.
علی بن ابی طالب انسانی بود که خود را با اراده خود ساخت و دنیا امروز نیاز به چنین انسانهای دارد که همه حتی رقبای سیاسی او هم میدانستند و همیشه از او یاری میخواستند . در جنگ بین ایران نامه ای که از علی در جواب عمربن خطاب در نهجالبلاغه آمده که ما حق نداریم با کسی حمله کنیم در اسلام فقط دفاع از سرزمین آمده نه تجاوز و یا در زمان عثمان
و حاتم بخشی او به نزدیکانش، مردم را به قیام واداشت.
معاویه و پدرش ابو سفیان که آنهمه دشمنی با پیامبر داشتند(از ترور پیامبر و فرار او به مدینه و دنبال کردن او در مدینه و جنگهای علیه پیامبر در اطراف مدینه و... عقده‌های زیادی برای انتقام داشت که با قدرت رسیدن در شام توطئه پشت توطئه و بالاخره حکومت موروثی پدرش در اشل وسیعتری دنبال کرد.

ساختن کاخها و بریز و بپاشهای ، همچون شاهان گذشته روم و ایران تقلید میکرد. معاویه کاخ سبز را درست کرد و سنت جاهلی عرب را به کاخ سبز رساند . یکی از علتهای قیام مردم به عثمان همین بود .در این نقطه حساس این علی و فرزندانش (حسن و حسین) بودند که برای جلوگیری از کشتار و خون ریزی، در دفاع از عثمان، زخمی شدند و از عثمان دفاع کردند. روا بود معترضین، بجای کشتن خلیفه، او را برکنار می کردند نه اینکه مثل سنت جاهلی با کشتار و خونریزی بر کنار میکردند.هر چند دیکتاتورها تا آخرین لحظه صدای انقلاب را نمی شنوند! مردم عثمان را طبق سنت گذشته بجای محاکمه کشتند و از علی خواستند که رهبر سیاسی مردم(خلیفه ) شود.علی اول قبول نمی‌کرد بالاخره طبق شرایطی قبول کرد.

سؤال اینجاست اگر پیامبر از طرف خدا، علی را انتخاب کرده بود چرا مردم از او میخواستند رهبری آنها را قبول کند و علی قبول نمی‌کرد ؟ مگر علی میتوانست دستور خدا را قبول نکند؟ و اگر حق او را خوردند چرا با مخالفین و غصب کنندگان ولایت و خلافت همکاری کرد حتی یکی را داماد خود کرد؟
در عمل میبینیم مردم علی را به خلافت رساندند. علی امام، الگو، اسوه و .... بود ،ولی بشر بود فرشته نبود که اشتبا نداشته باشد بخاطر اراده و تصمیم انسان اشتباه میکند و از اشتباه خود درس میگیرد که تکرار نکند ، انسان بخاطر اینکه خود اراده دارد و تصمیم میگیرد و انسان در اسلام بخاطر این آگاهی و آزادی انتخاب است که فرشتها به او سجده(احترام) گذاشتند و الا اگر انسان ذاتش مثل فرشته بود که اشتبا نمیکند دیگر از خود اراده نداشت که تصمیم بگیرد انسان در حرکت تکامی خود و انسانی که باید باشد و در صیرورت وشدن به آگاهی بیشتری میرسد و اشتباه خویش را اصلاح و جبران میکند ( توبه) میکند که دیگر تکرار نکند، به این معنی، ابراهیم پیامبر، موسی و عیسی و محمد زرتشت و همه انسانهای که برای عدالت قیام میکنند، الگو و اسوه و امام هستند که انسانهای دیگر یاد بگیرند نه آن‌ها را فرشته و
بت کنند و به آسمان ببرند که دست انسان‌ها به آن‌ها نرسدا

منتظر نقد و نظر هستم. حسن گلسفیدی

حسن گلسفیدی 8 دسامبر 2010 hgolsafidi@hotmail.com
چاپ شده در ایران استار(10 دسامبر 2010 ) تورنتو کاناد

No comments:

Post a Comment